سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط تندیس تنهایی در 94/8/26:: 2:51 صبح

دلم گرفته خدایا...چطوری بگم...اصلا حرفامو نمی تونم بنویسم..حالمو نمیتونم بگم..کاش خورشید فردا طلوع نکنه کاش امشب برای من آخرین شب باشه..کاش هیچ وقت فردا رو نبینم...کاش وقتی چشمامو می بندم دیگه باز نکنم...انگار دارن بدنمو از هم جدا میکنن...چطوری آخه فراموشت کنم..

خدایا من میدونم تو عشق حقیقی هستی.میدونم اینقدر مهربونی ک اگه راضی نباشی کاری رو بکنم به نفعم نبوده..وگرنه تو شادی بنده هاتو میخوای..خدای عزیزم خدایی ک در وهم هم نمی گنجی...باشه قبول..من تصمیممو گرفتم ولی اگه نتونستم چی؟؟خدایا اشکامو میبینی خدایا دیگه دلم برای کی تنگ بشه ..دیگه کی رو عاشقانه بخواد..تنهاتر از قبل میشم..بی روح تر از همیشه..

امیرالمومنین ،آقای مهربونی دست منو بگیرین...شما ک همیشه هوامو داشتین اینبارم تنهام نزارین..شما ک عاشق خانوم فاطمه بودین به عشقتون قسمتون میدم منو آروم کنین..الهی من فدای اشکهایی بشم ک سر قبرشون ریختین الهی من بمیرم برا وقتی ک آرزو کردین ک کاش میشد شمام کنار ایشون در خاک بودین...نه اینکه بخوام بگم مام مثه شما...اصلا..شما کجا ما کجا..ولی شما همیشه دستگیر من بودید حالام باشید..

حسینم نه اینکه برام راحت باشه نه اینکه از خدام باشه نه اینکه از عشقم بهت کم شده باشه ..اصلا و هرگز..ولی میخوام ک بتونم بخاطر خیلی چیزا خیلی چیزا...اینکارم خواسته ی دلم نیست ولی انگار چاره ای هم جز این نیست...نمیخوام باعث نگرانیت باشم وقتی میخوای گوشیتو به خانومت بدی..نمیخوام با یادآوری بعضی خاطرات ناراحتت کنم ...این 

عزیز جونم تو باعث آرامشمی..تو ک هستی همه چی آرومه..من ،آسمون ،این دنیا...دلم تنگ میشه بیشتر از همیشه جونه دلم..آقای من..بهانه ی زندگی..عسلم نفسم بهارم پاییزم عزیزترینم عشق بی انتهام .......

شاید نتونستم..شایدم تظاهر کردم به اینکه توانشو دارم...شاید پشیمون بشم ولی دلم میخواد حقیقت دلمو بگم ..و اونم تویی..حقیقت دل من تویی..سرمو میزارم روی پاهات و میخوابم خوابی ک بیداری توش نباشه...کاش بهم میگفتی نخواب نرو ولی گفتی خوشحال میشی ...میدونم ک اینم از دوست داشتنت بود...تو چرا اینقدر خوبی چرا اینهمه عزیزی برام

روزای اول جذب شخصیتت شدم..تو با همه آدمای اطرافم فرق میکردی تو فقط تو بودی...و بعد عاشق احساس و محبتت عاشق ایمانت و در آخر عاشق غیرتت...چقدر با عشقت نوازشم میکردی همه کسم...

دیگه نمی تونم ادامه بدم واقعا نمیتونم...میسپارمت به همونی ک عشق رو تو قلب آدما گذاشت و اجازه داد تا الان تو دلم بمونه..نیت کردم ک امشب خواب ببینم یه خوابی ک بفهمم کجای دنیام...دی امسال 30 سالم کامل میشه و من شاید امشب با دستای خالی به دیدن خدا برم...ای کاش برم حسین..از این جدایی ها بدم میاد..از اینکه فقط میتونم با عکست حرف بزنم بدم میاد..من شونه های مردونتو میخوام من نگاه پر حرفتو میخوام ...

 


کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5   >>   >