سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط تندیس تنهایی در 89/12/23:: 5:46 صبح

سلام
دیروز بارون بارید .. اونم چه بارونی .. از اون بارونا که دل آدمو می بره .. با اینکه سرما خورده بودم زدم بیرون .. بدون چتر .. بدون سرپناه!!! .. خودم بودم و خودم .. خیلی وقته هوای خودم بارونیه .. این بارون هم مزید بر علت شد تا این پست متولد بشه .. یه دو بیتی از زنده یاد استاد قیصر امین پور درباره باران .. و بعدش هم یه دو بیتی دیگه دوباره از ایشون

(ترانه بارانی (1) - از کتاب دستور زبان عشق)
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود ازا ین غم بهانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه خدایا بهانه ای!

... باران که می بارد

(حرمت درد - از کتاب دستور زبان عشق)
درد تو به جان خریدم و دم نزدم
درمان تو را ندیدم و دم نزدم
از حرمت درد تو ننالیدم هیچ
آهسته لبی گزیدم و دم نزدم

یا علی



<   <<   11   12   13   14   15   >>   >